روزنامه زود دویچه سایتونگ در مقدمهای برای این مصاحبه آورده است، علی لاریجانی، رییس مذاکره کنندگان ایرانی در حاشیه کنفرانس امنیتی مونیخ گفت که میتوان از طریق مذاکره به راه حلی برای مناقشه هستهای رسید. آنچه در پی میآید، متن این گفتوگوست:
زوددویچه: آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان به تازگی گفته است که باب مذاکرات با ایران باز است. آیا شما هم همین نظر را دارید؟
دکتر لاریجانی: این ایده را میپسندم. اگر شما نگاهی واقعگرایانه به برنامه هستهای ایران داشته باشد، متوجه میشوید که موضوع به هیچ وجه پیچیده نیست. دلیل پیچیده شدن موضوع این است که کشورهای مشخصی انگیزههای ناگفته و آرزوهایشان را با واقعیت گره زدهاند.
مذاکرات میتواند از کجا آغاز شود؟
ما در مذاکرات با خاویر سولانا، فرستاده اتحادیه اروپا پیشرفتهایی داشتهایم که میتواند پی گرفته شود. برنامه ما شفاف است و ما زیر نظر آژانس بینالمللی انرژی اتمی فعالیت میکنیم. من متعجبم که با این وجود، فضای بیاعتمای شکل گرفته است و این که بیان میشود ایران به دنبال سلاحهای هستهای است. اما مساله این نیست. سلاح هستهای در دکترین دفاعی ما هیچ جایگاهی ندارد.
از منظر مذهبی این سلاحها غیرمجازند، رهبر مذهبی ما فتوایی را علیه سلاحهای کشتار جمعی صادر کرده است. ثانیا ما قربانی این سلاحها بودهایم، صدام حسین، دیکتاتور سابق عراق سلاحهای شیمیاییاش را علیه ما به کار گرفت. برخی ایرانیها تا امروز از تاثیرات این سلاحها در رنج هستند. اما در نهایت، ما کشوری قوی با ملتی بزرگ و دارنده ذخایر زیاد طبیعی هستیم، ما به چنین سلاحهایی ایجاد هراس نیاز نداریم. اگر ما سلاح هستهای داشته باشیم، در همسایگیمان رقابت تسلیحاتی آغاز میشود.
مشکل منطقه اقدام نظامی است که آمریکاییها پیش میبرند. به این دلیل ما خواستار فنآوری صلحآمیز هستهای هستیم و آمادگی داریم همه ضمانتهای قابل تصور را بدهیم که نمیخواهیم سلاح هستهای تولید کنیم.
غربیها فقط حاضرند تحت این شرط مذاکره کنند که شما ابتدا برنامه هستهایتان را به حال تعلیق درآورید. شما این شرط را رد میکنید زیرا تعلیق فعالیتهایتان در سال 2003 تا 2005 میلادی و مذاکره با اروپاییها چیزی عایدتان نکرد. در همین حال وضعیت تغییر کرده است و پیشنهاد جدید غرب در سال 2006 شیرینتر شده است، خود آمریکا هم میخواهد بدون واسطه بر سر میز مذاکره بنشیند. آیا این حرکتی جدید را توجیه نمیکند؟
مشکل اصلی همین است. این تلقی وجود دارد که ما میخواهیم در آینده سلاح بسازیم. ما میتوانیم این نگرانی را رفع کنیم. ما میتوانیم راه حلی را بیابیم که هر گونه سوءاستفاده از فنآوری صلحآمیز هستهای را برای مقاصد نظامی غیرممکن سازد. پیشنهادهایی مبنی بر آن وجود دارد که ما سانتریفیوژها را به گونهای به کار بیندازیم که فقط اورانیوم را تا حد اندکی مثلا تا چهار درصد غنی کند. این میتواند یک نقطه شروع باشد. اما این حق نیست که باقی کشورها به غنیسازی اورانیوم در سطح بالا بپردازند. با این حال ما برای رسیدن به مفاهمه آمادگی داریم.
اما تعلیق به عنوان پیششرط چیزی است که ما آن را رد میکنیم. این امر نگرانی غرب را رفع نمیکند، زیرا اثر کوتاهمدتی برای حال حاضر دارد. ما از این هراس داریم که غرب به طور کلی با حق ما برای در اختیار داشتن فنآوری هستهای موافقت نکند. در زمان دیکتاتوری شاه غرب برنامه هستهای ما را به طور گسترده مورد حمایت قرار میداد، اما پس از سرنگوی وی در سال 1979 وضعیت تغییر کرد. بعد ما در سال 2003 برای دو سال برنامهمان را دو سال تعلیق کردیم و هیچ نتیجه ملموسی حاصل نشد. نگرانی ما همچنان بر جای خود باقی و در حال فزونی است که ما دوباره باید فعالیتمان را تعلیق کنیم.
پیشنهاد غرب که تابستان گذشته ارایه شد، بسیاری از حقوق شما را تایید و پیشنهاد همکاری فنی ارایه کرده است. چرا این پیشنهاد برای شما قابل پذیرش نبود؟
ما این مجموعه را رد نکردهایم، گرچه آن را مشکلدار میدانیم. این مجموعه حق ما را در زمینه فنآوری هستهای علنا به رسمیت نشناخته است. صحبت از نیروگاه هستهای برای ایران به میان آمده بود، اما مساله ما تکنیک غنیسازی اورانیوم است که سوخت نیروگاههای هستهای است. ما به سولانا گفتهایم اگر شما حق ما را به رسمیت بشناسید، این را به صورت مکتوب تصریح کنید. به این ترتیب میتوان مناقشه را حل کرد.
این پیشنهاد شما را از انجام غنیسازی اورانیوم منع نکرده است.
چندان هم مشخص نیست. ما پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای را امضا کردهایم و میخواهیم حقمان را برای انجام غنیسازی مطالبه کنیم. اما پرونده ایران مدتهاست فنی یا حقوقی نیست، چرا که در این صورت باید در آژانس بینالمللی انرژی اتمی باقی میماند. ارجاع مساله به شورای امنیت سازمان ملل به معنای سیاسی بودن پرونده است.
این سوال که آیا کسی در آینده قصد خواهد داشت فنآوری هستهای را برای تولید سلاح به کار بگیرد، در هیچ جای حقوق بینالملل پاسخی ندارد. ما نباید درباره نیتهای یکدیگر گمانهزنی کنیم. پیش از آن که کسی قانونشکنی کند، نمیتوان او را متهم یا تنبیه کرد. اگر کسی تردیدهای سیاسی داشته باشد، باید آنها را مطرح و دربارهشان صحبت کند.
مسالهای سیاسی مطرح است: شما چه تفسیری از رجزخوانیها در هفتههای اخیر دارید؟ به نظر میرسد تخاصم آمریکا و ایران به مرحله جدیدی وارد شده است.
رجزخوانی علیه ما برایمان تازگی ندارد. ما این را سالهاست تجربه کردهایم. اما ماجراجویی در منطقه ما میتواند پایان بدی داشته باشد. به این دلیل ما رجزخوانی را جدی نمیگیریم. منطقه ما به صلح نیاز دارد. آمریکاییها میخواستند در افغانستان و عراق با تروریسم مبارزه کنند. آرامش در هیچ یک از این دو کشور بیشتر نشده است. روش اشتباه است.
اما ایران نیز عامل ثبات در منطقه نبوده است، جنگجویان در عراق مشغولند، اما تهران بر شیعیان تاثیر نمیگذارد.
ما مخالف حمله به عراق بودیم. در همین حال ما سپس از انتخابات، قانون اساسی و تشکیل دولت ملی عراق حمایت کردیم. و بعد ما مسوول بدبختی شناخته میشویم؟ تروریستها از کجا میآیند، شاید از ایران؟
آیا شما در مناقشه هستهای پراگماتیکتر نشدهاید؟چرا سخت است که بتوان گفت خوب ما یک بار دیگر برنامه هستهایمان را تعلیق میکنیم و چند ماهی از غرب غرامت میگیریم.
ما اعتقاد نداریم که تعلیق فقط چند ماه به طول بینجامد. اروپاییها در اولین تلاششان به ما پیشنهاد کردند که فقط چند هفته تعلیق کنیم. ما توافق کردیم. این امر دو سال به طول انجامید و در پایان به ما طرحی پوچ را ارایه کردند. تنها هدف این بود که برنامه ما دو سال به تاخیر بیفتد. به همین دلیل ما این بار چنین پیش شرطی را رد کردیم. اما آمادگی داریم که مذاکره کنیم. اگر نتوانستیم به توافق برسیم، آنگاه میتوانیم مسیرهای جداگانهای را طی کنیم.
چه میزان تحریم، چه میزان انزوا و تنش را حاضرید برای پیشبرد برنامه هستهایتان به جان بخرید؟ آیا آستانه دردی وجود دارد؟
شما چه میکنید اگر کسی به شما بگوید یک تکه از کشورتان را بدهید، یک تکه از آلمان را وگرنه بمبارانتان میکنیم. شما خواهید گفت من از خودم دفاع میکنم. مساله استقلال ماست. برنامه هستهای یک ضرورت ملی است. گروههای مخالف در ایران نیز متقاعد شدهاند. این حقی لاینفک است و هیچ دولتی نمیتواند بر سر این حق مذاکره کند. کسی که معتقد باشد فشار مساله را حل میکند، در اشتباه است. تنش به ما لطمه وارد میکند، اما مطمئنا طرف دیگر نیز آسیب خواهد دید. بدین ترتیب همه بازنده خواهند بود. ما میخواهیم همه در پایان برنده باشند.
اما به گفته رییس جمهور کشورتان شما میخواهید یک کشور را به نام اسراییل از روی نقشه جهان حذف کنید.
این درست نیست. در این باره سوءتفاهمی حادث شده است. صدها بار توضیح دادهایم که مساله فلسطین باید با ابزارهای دموکراتیک حل شود. ساکنان فلسطین باید دولتی را برگزینند و سرنوشتشان را تعیین کنند. این رویکرد رسمی در شورای امنیت ملی است. چگونه میتوانیم این مساله را با بمب اتمی حل کنیم؟ انداختن یک بمب اتمی بر روی اسراییل همه مسلمانان را نیز به کشتن خواهد داد.
چه پیشنهاد و چه ایدهای دارید که روند مذاکرات از سر گرفته شود؟
اول از همه این که غرب نباید پیششرط بگذارد. اگر این طور در نظر بگیریم که هیچ شرط و شروطی وجود نداشته باشد ما سه چهار ماه مذاکره میکنیم و به نتیجه دست مییابیم.